نیستی کم!نه از آیینه،نه حتی از ماه
که ز دیدار تو دیوانه ترم تا از ماه
من محال است به دیدار تو قانع باشم
کی پلنگی شده راضی به تماشا از ماه؟!
به تمنای تو دریا شده ام!گرچه یکی ست
سهم یک کاسه ی آب و دل دریا از ماه...
گفتم این غم به خداوند بگویم،دیدم
که خداوند جدا کرده زمین را از ماه
صحبتی نیست!اگر هم گله ای هست از اوست
می توانیم برنجیم مگر ما از ماه؟!
"فاضل نظری"
نظرات شما عزیزان:

ميخونم ميرسم به آخرش دوباره از اولش شروع ميشه!
خيلييييييييييي خوبه
پاسخ: منم خیلیییییییییییییییییی دوسش دارم... :) عالیه!

چقد خوب بود.. :]
پاسخ: چقد خوب بود،هس و خواهد بود! :)))
.gif)
پاسخ: :)))
موضوعات مرتبط: اشعار استاد فاضل نظری ، ،